رده بندی:
مرتضی نوروز پور؛ دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی:
تصور از دولت معمولا به ساز و برگهای حکومتی محدود میشود و توده مردم دولت را با ساختمان وزارتخانه و ادارات میشناسند اما آنچه که سبب میشود دولتها اقتدار و حقانیت برای اعمال قدرت پیدا کنند “مشروعیت” است. مشروعیت دولتهای مدرن معمولا از یک ساخت عقلانی-حقوقی برمیخیزد. مشروعیت به زبان ساده این است که چرا من به عنوان یک شهروند باید اجازه بدهم که یک دستگاه بخشی از آزادی من را محدود کند و بر من اعمال قدرت کند و دولتها باید ثابت کنند که نهادهای سیاسی موجود بهترین نهادهای ممکن هستند. پاسخ دولتهای مدرن این است که دولت یک شر لازم است، بخشی از آزادی بلاشرط شهروندان را میگیرد و به جای آن امنیت، آموزش، بهداشت عمومی و…(کالای عمومی) فراهم میکنم. مشروعیت دولتها ارتباطی با دموکراتیک بودن آنها ندارد و ممکن است یک دولت کاملا دیکتاتوری باشد ولی از مشروعیت بالایی برخوردار باشد و برعکس یک دولت در ظاهر دموکرات باشد اما فاقد مشروعیت باشد.
مشروعیت دولتهای مدرن معمولا با کارآمدی گره خورده است و اگر ارکان حکومت از طریق دموکراتیک انتخاب شود اما نتواند امنیت، آموزش و بهداشت را تامین کند معمولا مشروعیت عقلانی دولت زیر سوال میرود. در واقع کارآمدی یک ما به ازای عینی دارد و ظرفیت ارزشی دولت و مشروعیت آن را تقویت میکند. وضعیت دولت ناکارآمد و فاقد مشروعیت در ایران پیشامدرن مسبوق به سابقه بوده است، مثلا قبل از روی کار آمدن رضاخان،
تصور از دولت در بین ایرانیان یک موجود انگل بود که فقط برای غارت خلق شده بود و برای همین آبادترین شهرها، شهرهایی بودند که دور از دسترس نیروهای دولتی و مالیات بگیران احداث شده بودند. دولت در آن زمان مالیات میگرفت اما نه تنها امنیتی ارائه نمیداد بلکه یکی از عوامل برهمزننده امنیت بود و وجود خود را از نه از طریق مشروعیت و کارآمدی بلکه از طریق توزیع رانت عناوین و القاب تداوم میبخشید .
وضعیتی مانند دوران اواخر قاجار در ایران، بر امروز افغانستان نیز حاکم است. دولتی فاسد که با سیصد هزار نیروی ارتش در مقابل یک نیروی قومی و داخلی به راحتی از هم میپاشد. گویی مسئله دولت افغانستان مسئله ساز و برگ نظامی نیست که با دخالت خارجی بتوان آن را حل کرد، مسئله دولت افغانستان مسئله مشروعیت و کارآمدی است که راهحل سریعی برای آن وجود ندارد و آبروی رفته دولت افغانستان به راحتی به جوب برنمیگردد.
برای همین است که تمامی کشورهای همسایه ترجیح میدهند با طالبان مذاکره کنند چرا که طالبان برعکس دولت فعلی افغانستان میتواند ابتداییترین سطح امنیت را ایجاد کند و از کارآمدی و مشروعیت بیشتری برخوردار است. به طور مثال در دوران طالبان، دزدی کم بود اما در دوران دولت اخیر افغانستان، خانوادهای در هرات نبود که طعم دزدی را نچشیده باشد. در مرز اسلام قلعه رانندههایی که به هرات میرفتند مجبور بودند یک میلیون رشوه بدهند در صورتیکه عوارض قانونی پنجاه هزارتومان بود، با حضور طالبان با رشوهگیران به شدت برخورد شد و همین سبب استقبال رانندگان ترانزیت شده است. .
در استان کنر مردم نیروهای ارتش ملی را با سنگ میزدند چرا که جز دزدی و زورگیری از آنها ندیده بودند و
برعکس به استقبال نیروهای طالب رفتند. اتفاقات مشابه هرات و کنر در سایر ایالتها هم تکرار شد. چنین شرایطی در سایر وجوه کارکردهای دولت هم قابل تسری است و مردم افغانستان به اصطلاح، خیری از دولت افغانستان ندیدند که از آن طرفداری کنند.
علاوه بر این طالبان از حمایت قومی قابل توجهی نیز برخوردار است چرا که پشتونها به عنوان یکی از چهار قوم بزرگ افغان اکثرا جزو حامیان طالبان هستند، حمایتی که دولت افغانستان از آن برخوردار نبود و هیچگاه نتوانست یک دولت ملی به معنای واقعی کلمه باشد و اقوام را در دل خود پوشش بدهد و از این بابت است که گفته میشود پروژه دولت-ملت در افغانستان یک پروژه ناکام است.
حالا میتوان درک کرد که چرا توده مردم از طالبان استقبال میکنند، طالبان شاید به مذاق روشنفکران افغان خوش نیاید اما برای توده مردم یادآور دورانی است که امنیت نسبی داشتند. بخش قابل توجهی از مردم برای طالبان یا همان امارت اسلامی مشروعیت بیشتری به نسبت دولت فعلی افغانستان قائل هستند چرا که آن را کارآمدتر دیدهاند. طالبان تجسم روح حاکم بر جامعه افغانستان است و باید آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفت، بخشی از مردم افغانستان انتخاب خود را کردهاند، در ذهن آنها دولت دموکراتیکی که نتواند امنیت را تامین کند مدتهاست که سقوط کرده، آنها اینبار با پاهایشان رای دادند، پاهایی که به استقبال طالبان رفت که امنیت تامین میکند و به ازایاش آزادی میستاند.