✍?آمنه میرزایی؛پژوهشگر رصدخانه مهاجرت ایران
امکان مدیریت مطلوب کشورها از پیوند و در هم تنیدگی سهبخش حاکمیت (دولت)، بخش خصوصی و جامعه مدنی محقق خواهد گشت و با انباشت دانش، مهارت و تجربه عملی هر سه ضلع یاد شده مسیر تحقق راهبردهای توسعه ملی و بینالمللی میسر خواهد گشت. یکی از ارکانهای حمایتی و تاثیرگذار بر شرایط زندگی پناهندگان در کشورهای میزبان، بخش سوم جامعه (سمنها[1]) هستند. سمن ها از یک سو با عرضۀ خدمات و حمایت از پناهندگان باری از دوش دولتها بر میدارند و از سوی دیگر با یادآوری کاستیها و وظایف دولت به ارزیابی و مطالبهگری از آنان میپردازند. همواره دولتها در تعامل با سمنها با این تعارض منافع مواجه هستند. هر چند سمنها که خود به مقابله با تعارض منافع میپردازند، خود نیز به گونهای ممکن است در معرض بروز تعارض منافع قرار بگیرند. لذا نوشتار پیش رو با توضیح مختصر از ایفای نقش سمنها در مواجه با پدیده مهاجرت و پناهندگان در جهان، سبقهای از آن بیان میکند. پس از آن، نقش و جایگاه سمنها در ایران را حول موضوع پناهندگان و بر پایه تجارب فعالیت سمنها در شهر تهران ارائه میکند. آنچه در این عرصه حائز اهمیت است، ایفای نقش دولت و همچنین سمنها در ارتباط با پدیده پناهندگان است.
مهاجرت، آوارگی و پناهندگی داستان سالهای اخیر نیست. هر ساله تعداد زیادی از افراد به رغم دشواریهای بسیار، در جستجوی مکانی امن، کشور متبوع خود را ترک میکنند. حوادث طبیعی، مخاصمات بینالمللی، درگیریهای داخلی بر سر مسائل قومی، نژادی و مذهبی به امواج پناهندگی، وسعت بخشیده است. اغماض از حقوق بشری افراد در درون مرزهای کشور متبوعشان و تصور بهرهمندی از وضعیت پناهندگی در سایر کشورها، محرک مهاجرت بسیاری از آوارگان شده است.
موج ناگهانی پناهندگی و اهمیت جهانی آن به جنگ جهانی دوم باز میگردد. نتایج حاصل از جنگ برای تمامی کشورها یکسان نبود. تعدادی از کشورها به صورت مستقیم درگیر جنگ شدند و مردمان آن به ناچار آواره کشورهای دیگر شدند. کشورهای مقصد نیز با پذیرش آوارگان جنگی، تحت عنوان کشور میزبان با موضوع مهاجرت و پناهندگی پیوند خوردند. اما شرایط تحمیل شده، فشار مضاعفی بر کشورهای میزبان بود و از سویی عرصۀ سیاستگذاری و برنامهریزی را از حوزه دولتهای منفرد به عرصۀ بینالملی سوق داد. شرایط دشوار و درماندگی دولتها، آغازگر همکاری نهادهای بینالمللی[2] با سازمانهای مردم نهاد محلی[3] بسیاری شد.[4] همچنان با رشد پناهندگان پس از بحرانهای دهههای 1960، 1970 و 1980، نقش سازمانهای مردم نهاد و همکاری آنان آشکارتر گردید و هر روزه بر تعداد آنان افزوده شد. طی این سالها، فعالیتهای گوناگون سازمانهای بینالمللی درکشورهای مختلف بدون همیاری سازمان های مردم نهاد محلی که از افغانستان تا گواتمالا در حال فعالیت هستند چندان ممکن نبود و قطعا ناتوان از انجام وظایف خواهند بود. با توجه به آمار جهانی منتشر شده از تعداد پناهندگان، سال 1951 تعداد پناهندگان در جهان در حدود 2.1 میلیون نفر بوده است و در سال 2019 تعداد پناهندگان ثبت شده به حدود 20 میلیون نفر رسیده است.[5] سیر صعودی جمعیت پناهندگان گواه دیگر توجه به نقش سمنها در رابطه با این گروه از مهاجران اجباری است.
عرصه فعالیتی سمنها با توجه به تنوع نیاز پناهندگان متنوع است. تعدادی از سمنها ممکن در یک حوزه مشخص به پناهندگان خدمات ارائه دهند، در حالیکه تعدادی دیگر همزمان در چند حوزه فعالیت داشته باشند و خدمات متنوع تری را به جامعه هدف عرضه کنند. بطور کلی خدمات ارائه شده توسط سمنها در چند دسته کلی قابل بیان است. در برخی کشورها توزیع خدمات اولیه زندگی از همان لحظه ورود آوارگان به داخل مرزها مانند توزیع غذا، لباس، پتو، چادر توسط سمنها انجام میشود. دسته دوم ارائه خدمات در زمینه مسائل پزشکی و درمانی است که تعدادی از سمنها به حمایت و مراقبت از بیماران، ارائه خدمات مشاورهای و تاسیس مراکز درمانی مشغول هستند. دسته سوم، ارائه خدمات در زمینه تسهیل ادغام اجتماعی-اقتصای و بسط حمایتهای حقوقی و اجتماعی از پناهندگان در جامعه میزبان است که فعالیتهایی مانند حمایت برای مهارتآموزی، تأمین مسکن، گرفتن حق پناهندگی، تسهیل دسترسی به خدمات آموزشی و فرستادن کودکان به مدارس، ارائه مشاوره در زمینه دسترسی به خدمات بانکی و سایر خدمات نمونههایی از آن است. این گروه از سمنها در زمینه مسائل فرهنگی و کمک به فرهنگپذیری و همچنین ارتقاء میزان پذیرش مهاجران در بین جامعه میزبان فعالیت میکنند؛ و به دنبال افزایش سطح آگاهی جامعه پناهندگان و جامعه میزبان از یکدیگر هستند. دسته آخر سمنهایی هستند که حلقه واسط میان دولت-نهادهای سیاستگذار- و جامعه پناهندگان هستند و با توجه به نیاز جامعه پناهندگان و رایزنی با نهادهای دولتی جهت اصلاح، تغییر و ایجاد قوانین ایفای نقش می کنند. اغلب سمنها توسط اتباع کشورهای میزبان پناهندگان تشکیل میشوند، اما ممکن است برخی از آنها توسط جامعه پناهندگان تشکیل شوند تا در زمینه مسائل مختلف و بخصوص مشکلات پناهندگان از جمله ارائه حمایتهای آموزشی به پناهندگان یاری رسانند. این موضوع نقش زیادی در ارتقاء توانمندیهای جامعه پناهندگان و شناخت ظرفیتهای آنها در مسیر توسعه کشور مبدا دارد[6].
هرچند فعاليتهاي اجتماعي و خيرخواهانه در زمینه پناهندگان غالبا ماهیتی سخت افزاری به خود گرفته و بیشتر در جهت رفع نیازهای مادی خدمات گیرندگان تحت پوشش متمرکز شده است، اما در نگاه امروز، رویکرد نرمافزاری که منجر به توسعه تعاملات و ارتباطات بیشتر خواهد شد، مورد توجه قرار گرفته است. از سوی دیگر، سمنها این فرصت را فراهم میکنند تا به جای فعالیتهای انفرادی در حوزه حمایت از پناهندگان، با هدف همافزایی به فعالیتهای جمعی توجه گردد. برلین مدتها است که با تشویق و همکاری با جامعه پناهندگان به طور جمعی در حال توسعه روشهایی جهت بهبود شرایط پناهندگان است. در این شهر شبکهای از کارآفرینان و سازمانهای اجتماعی در زمینه مهاجرت و حمایت از پناهندگان تشکیل شده و هدف آن گردهم آوردن نهادها و افرادی است که در زمینه حمایت از پناهندگان فعالیت میکنند. در واقع هدف از این کار جمعی، همافزایی و تشویق به همکاری، تبادل دانش و به اشتراک گذاری بهترین روشها برای بهبود شرایط پناهندگان است.[7]
بطور کلی، نخستین گروهی که با پناهندگان در ارتباط هستند، سمنها میباشند. آنها میتوانند در شرایط غیر قابل دسترس وضعیت و مشکلات پناهندگان را به نهادهای بینالمللی و دولتها انعکاس دهند. همچنین در صورت تدوین برنامههایی برای پناهندگان توسط دولتها و نهادهای بینالمللی، این سازمانهای مردم نهاد محلی هستند که در عرصۀ محلی حضور مییابند و اقدامات لازم را اجرایی میسازند. اما حوزۀ اختیارات سازمانهای مردم نهاد در داخل کشورها منتج از سیاستهای داخلی هر کشور و همچنین در ارتباط با نیازهای پناهندگان در کشورهای میزبان است.
تجربۀ ایران در قبال پناهندگان به پیش از تدوین کنواسیون جهانی وضعیت پناهندگان در سال 1951 توسط سازمان ملل باز میگردد. ایران پذیرای شماری از پناهندگان جنگ جهانی دوم بوده است. سال 1321 دهها هزار غیرنظامی که بیشتر آنان کودکان و زنان لهستانی بودند همراه نیروهای نظامی وارد ایران شدند. به رغم قحطی و مشکلات فراوان که کشور ایران طی آن سالها با آن مواجه بود؛ وزارت کشور وقت در شهرهای تهران، اصفهان، مشهد، قزوین و اهواز اردوگاههایی به پناهندگان اختصاص داد.[8] پس از پایان جنگ عدهای از آنان به وطن خود بازگشتند و تعدادی نیز ساکن همیشگی ایران شدند. بر پایه اسناد موجود ایران توانست تصویر بشردوستانهای از خود بر اذهان مطلعان این واقعه برجای بگذارد. طی سالهای 1350 تا 1359، به دنبال مناقشات در منطقه خلیج فارس و پس از آن جنگ ایران و عراق، شماری از اتباع عراق به ایران پناهنده شدند. در همین دهه به دلیل حملۀ کشور شوروی به افغانستان تعداد قابل توجهی از اتباع افغانستان نیز به کشور ایران پناهنده شدند و حضورشان با توجه به ناآرامیهای افغانستان همچنان ادامه داشته است.
بطور کلی، نخستین محل استقرار برای آوارگان اردوگاههایی است که توسط یک دولت، سازمانهای بینالمللی یا سازمانهای مردم نهاد ساخته و اداره میشود. در ایران از همان سالهای نخست ورود پناهندگان افغانستانی و عراقی، به رغم ساختن تعداد معدودی اردوگاه (مهمانشهر)، پناهندگان امکان استقرار در مناطق شهری ایران را یافتند و سالها بعد با اعمال محدودیتهایی جهت حضور در برخی استانها و شهرستانها[9]، مهاجران افغانستانی تنها امکان حضور در برخی از استانهای ایران را یافتند که یکی از آنها، استان تهران و کلان شهر تهران است. جمعیت مهاجران افغانستانی در شهر تهران به دلایل مختلفی همچون فرصتهای شغلی بیشتر رو به افزایش است، البته بخش عمدهای از مهاجران تازه وارد به شهر تهران مربوط به مهاجران فاقدمدرک است. طبق آخرین آمار بینالمللی تعداد پناهندگان افغانستانی ساکن ایران در سال 1398 در حدود 951 هزار نفر بوده است که 97% آنان در مناطق شهری و روستایی و تنها 3% آنان در 21 مهمانشهر که تحت نظارت اداره کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور است، ساکن میباشند.[10] بیشتر این پناهندگان از چهل سال پیش به ایران آمده و در این کشور زندگی کرده و صاحب فرزند شدهاند. حال در کنار این افراد گروه دیگری از مهاجران افغانستانی هستند که فاقد مدارک هویتی میباشند؛ که به صورت قاچاق از مرزهای ایران وارد کشور میشوند. آمار مشخصی از این افراد وجود ندارد و تنها یکسری اطلاعات غیررسمی اعلام شده است. البته در پنج سال اخیر میانگین مهاجران فاقدمدرک بازگشتی از ایران به افغانستان حدود 500 هزار نفر بوده است که میتوان حدس زد که تعداد مهاجران فاقدمدرک ورودی از افغانستانی نیز در این حدود باشد. این افراد غالبا از طبقات فرودست کشور افغانستان هستند که گاها از روستاهای مختلف کشور افغانستان برای سکونت و اشتغال وارد شهر تهران میشوند. جدای از دلایل اقتصادی و امنیتی، دو عامل انگیزشی که باعث ترغیب این افراد برای سکونت در تهران است، اقامت قوم و خویشان است که با کمک آنها شرایط سکونت در تهران برای آنان سهلتر میشود. عامل دیگر حمایتهایی است که از سوی سازمانهای مردم نهاد مبنی بر رسالت بشر دوستانه به آنان ارائه میشود. ظرفیتهای کاری موجود در مرکز شهر تهران و متعاقبا فرسودگی بافت در بخشهایی از مرکز شهر بستر کار و سکونتی برای اقشار فرودست و کارگران یدی را مهیا ساخته است. از سوی دیگر سمنها برای ارائه خدمات به اقشار فرودست معمولا در محدودههای مرکز شهر که جاذب برای اقشار فرودست است، استقرار و به فعالیت مشغول هستند. حال شبکه ارتباطی میان جامعه مهاجران افغانستانی که ممکن است به صورت خویشاوندی و یا قومیتی باشد، هدایتگر افراد تازهوارد به محدودههایی است که بستر کار و دسترسی به خدمات اولیه زندگی مهیاتر است و در این حین سمنها با توجه به رسالت و ارائه خدمات به تازه واردان، باعث افزایش جذابیت محله برای مهاجران تازه وارد میشوند.
تجربه فعالیتهای خیریهای در ایران دارای تاریخ طولانی است. در کنار خیریهها، طی سه دهه اخیر فعالیت سمنها نیز که دارای عملکردی نوین جهت ارائه خدمات اجتماعی و اقدامات بشردوستانه هستند بر آن افزوده شده است. اغلب سمنها در حوزههای مختلفی مانند کاهش آسیبهای اجتماعی، پیشگیری و کاهش اثرات اعتیاد، آسیب دیدگان اجتماعی و نیازمندان، حمایت حقوقی، حمایت و توانمندسازی زنان، حمایت از کودکان، محیط زیست، کارآفرینی و مسائل فرهنگی- اجتماعی در حال فعالیت هستند. به رغم گستره فعالیتی سمنها در ایران، تعداد سازمانهای مردم نهادی که در حوزه پناهندگان به طور مشخص فعالیت کنند، بسیار کم است و تعداد معدودی هم که در حال فعالیت هستند، ممکن فعالیت آنها محدود به یک استان خاص باشد یا نهایتا در چند استان مشغول به فعالیت باشند. در کنار تعداد معدود سمنهای فعال در حوزه پناهندگان، تعداد دیگری از سمنها که بیشتر آنها فعال در حوزه کودک هستند به نحوی به موضوع پناهندگان و مهاجران پیوند خوردهاند. تعداد قابل توجهی از کودکان تحت حمایت آنها کودکان افغانستانی میباشند که عموما فاقد مدرک هویتی هستند. اکثر این کودکان به همراه خانواده طی سالهای اخیر به ایران مهاجرت کردهاند و از طبقات فرودست هستند. سمنها به ارائه خدمات مختلف آموزشی و حمایتی مانند پوشاک، خدمات درمانی، تامین وسایل خانه، مواد خوراکی و گاهاً کمکهای مالی به این کودکان و خانوادهها مشغول هستند. بنابراین پیوند میان سمنها و جامعه مهاجران افغانستانی در چنین بستری رخ داده است. اگرچه این نگاه وجود دارد که پناهندگان افغانستانی ساکن در ایران معمولا جزء خدمات گیرندگان سمنها نیستند، اما بیشتر خانوادههای افغانستانی که طی سالهای اخیر به ایران وارد شدهاند توسط برخی از سمنها تحت حمایت قرار گرفتهاند. حال در کنار سمنها که به ارائه خدمات به مهاجران مشغول هستند، دو گروه دیگر از فعالین مدنی نیز در این عرصه حضور دارند. گروه نخست مربوط به افراد داوطلب از جامعه خود پناهندگان است که بدلیل دشواریهای اخذ مجوز، به صورت خودجوش به ارائه خدمات مختلفی مانند تامین نیازهای اولیه هموطنانشان، آموزش و فعالیتهای فرهنگی مشغول هستند. گروه دیگر فعالان اجتماعی هستند که به صورت مشخص به موضوعات مرتبط با مهاجران همچون ادغام آنها و یا افزایش آگاهی جامعه میزبان و مهاجر از یکدیگر تمرکز کردهاند.
حال برای توضیح بیشتر در مورد اینکه سمنها در معرض بروز تعارض منافع قرار دارند به تجربیات سازمانهای مردم نهاد در برخی محلههای شهر تهران (محله هرندی و فرحزاد) که از تعداد ساکنان افغانستانی قابل توجهی برخوردار هستند، پرداخته میشود. ساکنان افغانستانی در این محلهها متشکل از دو گروه هستند. گروهی که به رغم تجربه چهاردهه سکونت در ایران هنوز تحت عنوان پناهنده معرفی میشوند، گروه دیگر مهاجران فاقدمدرکی که طی سالهای اخیر به ایران آمده و به موجب فرمان رهبری از آموزش رایگان [11] بهرهمند شدهاند. این گروه که دارای مدرک هویتی مشخصی نیستند، برای دریافت خدمات اولیه به سازمانهای مردم نهاد فعال در محلهها مراجعه میکنند. سازمانهای مردم نهاد هم با توجه به رسالت بشر دوستانه و تلاش برای دستیابی این افراد به حقوق شهروندی، خدماتی برای رفع نیازهای اولیه زندگی در اختیار آنان قرار میدهند. اما پیامد این حمایت به فزونی مهاجرت مهاجران افغانستانی جدیدی به این محلهها منجر شده که ناخواسته موجب تشدید فقر فضایی و تثبت محله برای حضور قشر فرودست مشخصی شده است که با رسالت سمنها در راستای کاهش فقر و توسعه منافات دارد. مورد دیگر، تجمیع بیشتر مهاجران در محلههای مرکزی شهر موجب دسترسی آسانتر کارفرماها به نیروی کار ارزان کاری شده است و تعدادی از سمنها با اجرای برنامههای کارآفرینی و توانمندسازی سعی در رفع این مشکل دارند. اما بنظر میرسد تعدادی از سمنها بعد از مدتی، تبدیل به کارفرما میشوند و به موجب آن از توجه به اصل خودیاری و بسیج منافع اجتماعی به سمت توزیع منافع حاصل از رشد اقتصادی سوق داده میشوند و در پی آن بیشتر به دریافت خدمات و منابع مالی بیرونی گرایش مییابند. لذا دستیابی به برخی از حقوق مهاجران در این حین مغفول میماند. همچنین در نوع همکاری سمنها با نهادهای دولتی، بیشتر همکاریهای آنان بر اساس دستورالعملهایی است که بخشهای دولتی با نهادهای خصوصی یا شخصی دارند که در حین فرایند انجام کار با بخشی از رسالت سمنها منافات دارد. به واقع اکثر سمنها از منابع مالی مکفی برای رفع نیاز مددجویان خود برخوردار نیستند و برای تامین منابع مالی گاها اقداماتی انجام میدهند که با رسالت اولیه آنان چندان سازگار نیست.
در حال حاضر، فعالیت تعدادی از سمنها محدود به انجام پروژههای پیشنهادی از سوی نهادهای دولتی است. در حالی که برخی از پروژهها، نه منافع جامعه پناهندگان را پوشش میدهد و حتی ممکن است خروجی مطلوبی برای نهادهای دولتی هم در پی نداشته باشد و به نوعی به هدر رفت منابع منجر شود. هر چند انتظار است سمنها هنگام تصویب طرحها و برنامهها مشارکت بیشتری داشته باشند، به دلیل فقدان تعامل در بخش سیاستگذاری کلان –دولت- و سیاستگذاری بخش خرد –سمن –تعدادی از سمنها که از قابلیت لازم برخوردار هستند به دلیل عدم پذیرش، به حاشیه رانده شدهاند و حوزه اختیار و قدرت آنان بسیار محدود شده است. البته طی سالهای اخیر تعاملاتی میان نهادهای دولتی و سمنها برای کاهش موانعی که جامعه مهاجران در ایران با آن مواجه هستند صورت گرفته است اما هنوز نقش و قابلیتهای موجود در هریک به صورت دقیق مشخص نشده است، لذا خروجی مطلوبی به رغم تلاشهای انجام شده مشاهده نمیشود. موضوع قابل توجه دیگر، نوع تعامل میان سمنهای همکار در یک محله است که همچنان میان خود سمنها نیز ساز و کار مشخصی برای ارائه خدمات وجود ندارد. بنابراین در برخی محلهها ممکن است خدمات مشابه به تعداد مشخصی خدمات گیرنده داده شود و تعداد زیادی از افراد از خدمات بی بهره بمانند که این امر باعث تبعیض در دسترسی به حمایتهای ارائه شده توسط سمنها شده است. این نوع فعالیت نیز با رسالت سمنها در تعارض است. در عین حال تعدادی از سمنها هنوز از نیروهای متخصص در این حوزه برخوردار نیستند و نیاز است آموزشهایی برای ارتقاء مهارتهای آنها در تعامل با جامعه پناهندگان ارائه شود.
عموما بودجه سمنها از راه کمکهای مردمی و کمکهای سازمانهای دولتی، دولت یا ترکیبی از این روشها در قالب پروژههای مشترک تامین میشود در عین حال برای کاهش هزینهها، برخی امتیازها با توجه به خدمات عامالمنفعه برای سمنها در نظر گرفته میشود. یکی از این موارد در بحث مالیات است؛ چنانکه، موسسات خیریه و سمنها با توجه به خدماتی که به گروههای آسیب پذیر جامعه ارائه میدهند، طبق شرایطی از معافیت مالیاتی برخوردار میشوند. حال بر اساس بند ح تبصره 17 قانون بودجه 1399،[12]موسسات خیریه برای برخورداری از معافیت مالیاتی میبایست اسامی افراد دریافتکننده کمکهای مالی را با توجه به کد ملی در سامانه وارد کنند و این در حالی است که مهاجران افغانستانی که از خدمات این موسسهها استفاده میکنند به دلیل نداشتن کد ملی با محدودیتهایی جهت استفاده از خدمات خیریهها مواجه میشوند و اینکه چه تعداد خیریه همچنان تمایل به ارائه خدمات به مهاجران افغانستانی داشته باشند، قطعا با لحاظ منافع خیریهها ریزش خواهد داشت و شاید ترجیح برخی از خیریهها ارائه خدمات فقط به افراد دارای ملیت ایرانی باشد؛ اگرچه در عمل اغلب خیریهها از مهاجران افغانستانی نیازمند حمایت انجام میدهند. تعداد دیگری از سمنها به واسطه تعامل با سازمانهای بینالمللی در راستای خدمات رسانی به پناهندگان از حمایتهای مالی این سازمانها برخوردار میشوند اما عدم شفافیت و ضعف اطلاعرسانی عمومی سمنها نسبت به مبالغ دریافتی و نحوه هزینه کرد آنان موجب شده نگرش چندان مثبتی نسبت به تعدادی از سمنها از سوی جامعه مهاجران و جامعه محلی ایجاد نگردد. گاهاً ممکن است تعدادی از افراد از خدمات چند سمن استفاده کنند که این اتفاق با هدف توانمندسازی جامعه پناهندگان و مهاجران که اولویت بسیاری از سمنها است در تضاد است. به رغم آنکه برنامههای آموزشی در سمنها به ایجاد و گسترش شبکه اجتماعی جامعه مهاجران افغانستانی کمک میکند اما نامشخص بودن مدت زمان بهرهمندی مهاجران (پناهندگان) از خدمات سمنها و نامعین بودن چشم انداز تعدادی از سمنها در خدمات رسانی به جامعۀ مهاجران، پیامدهای منفی در زمینه اعتماد مهاجران به ادامهدار بودن فعالیت برخی از سمنها در محلهها به همراه خواهد داشت.
موضوع حائز اهمیت دیگر مربوط به مرزهای ورودی است. دولتهای سه کشور ایران و افغانستان و پاکستان با تردد مهاجران افغانستانی فاقد مدرک و به صورت قاچاق روبرو هستند. هر روز هم اخبار بسیاری در ارتباط با دشواریهای این نوع از مهاجرت در رسانهها منتشر میشود. مهاجران افغانستانی هم به رغم آگاهی کامل از دشواری این سفر همچنان به صورت قاچاق تصمیم به مهاجرت میگیرند و بعضا چندین بار ممکن است تجربه مهاجرت به ایران را داشته باشند. یکی از موضوعات قابل تامل آن است که دولتها و سازمانهای مردم نهاد در بخشهای مرزی با توجه به شرایط واقعی و به پشتوانه یک برنامه سیاستی مشخص فعالیت نمیکنند و پیامد این عدم توجه را در کشته شدن تعداد زیادی مهاجر افغانستانی (زن، مرد و کودک) در مسیرهای پر خطر مهاجرت، هزینههای نالازم در داخل شهر تهران برای اجرای برنامههایی مانند ساماندهی کودکان کار و حمایت سمنها در شهر از کودکان کار و گاها تامین خانواده ها با هدف کار نکردن کودکان قابل مشاهده است. همه اینها گویای چرخۀ باطلی است که بخش دولتی و سازمان های مردم نهاد در آن گرفتار شدهاند. به واقع سمنها و نهادهای بین المللی و دولتها برای کنترل مهاجرت به صورت قاچاق از یک سو می بایست برنامههای آموزشی و آگاه سازی در زمینه خطرات این نوع مهاجرت را در دستور کار خود قرار داده و از سوی دیگر برای کنترل و کاهش این نوع مهاجرت به جای تامین نیازهای اولیه این افراد در شهرها، تلاششان معطوف به کشور مبدا و سعی در توانمندسازی افراد در آن محدوده باشد. موضوع حائز اهمیت دیگر آن است که به رغم فعالیتهای گسترده سمنها و قطعا نیاز به ارائه چنین خدماتی، لازم است توجه شود که ارائه خدمات اولیه به پناهندگان با توجه به شرایط موجود کافی نیست و نیاز است سازمانهای مردم نهاد با تمرکز به موضوعات حقوقی، اجتماعی، اقتصادی این نوع مهاجرت (اعم از پناهندگان و مهاجران فاقدمدرک) به شناخت نیازهای مهاجران و ارائه راهکار متناسب به آنها با همکاری نهادهای بینالملی و دولتها بپردازند.
نکته پایانی، سیاستگذاری در حوزه پناهندگان و مهاجران اجباری نیازمند راه حل دقیق و جامع است و ارائه سیاستها و برنامههای لازم در مورد این پدیدۀ فرامرزی نیاز به مشارکت ذینفعان و متولیان کشورهای مبدأ، ترانزیت و مقصد مهاجران (دولتها، سازمانهای مردم نهاد، سازمانهای بینالملی) در داخل کشورها و به موازات آن در محدوده مرزهای مشترک کشورها دارد. تا کنون، عدم اتخاذ سیاستهای کلان و بلندمدت در کشور در مورد مهاجران ساکن در ایران بر عملکرد سمنها تاثیرگذاشته است. به دلیل فعالیتهای جزیرهای سازمانهای مردم نهاد و عدم وجود یک الگوی شفاف مشارکت میان سازمانهای مردم نهاد و بخشهای دولتی، شاهد موازی کاری و در نهایت هدر رفت منابع موجود در هر دو بخش دولتی و جامعه مدنی هستیم. لذا در نظام حکمرانی مهاجرتهای بین المللی ایران، باید به نقش سمنها به عنوان حلقۀ مفقوده، توجه بیشتری گردد. سازمانهای مردم نهاد، تجربههای ارزشمندی از همکاری با جامعه پناهندگان دارند که میتواند زمینههای لازم را برای همراهی با دولت در جهت تهیه و اجرای برنامههای مختلف برای جامعه پناهندگان فراهم نماید؛ از اینرو لازم است تا جایگاه مشورتی و مسئولیت حرفهای برای سمنها در نظر گرفته شود.
[1] سازمانهای مردم نهاد
[2] INGO [International Non -Governmental Organization]
[3] NGO [Non- Governmental Organization]
[4] پیش از آن، در آغاز قرن 19 به دنبال مهاجرتهای گسترده از بالکان در سال 1912، سازمانهای غیر دولتی خواستار تشکیل یک سازمان بینالمللی برای حمایت و کمک به پناهندگان شده بودند.
[5] UNHCR [United Nations High Commissioner for refugees] (2020), ‘‘Refugee Data Finder”. (Retrieved 30 November 2020 from https://www.unhcr.org/refugee-statistics/download/?url=7iOQ)
[6] Raptim humanitarian travel (2016) “27 Organizations That Help Refugees”. (Retrieved 30 November 2020 https://www.raptim.org/organizations-that-help-refugees/)
[7] Cichanowicz.Lily (2017) “Berlin Organizations Helping Refugees In Need”. (Retrieved 11 December 2020 https://theculturetrip.com/europe/germany/berlin/articles/giving-back-berlin-organizations-helping-refugees-in-need/)
[8] قطبی، بهروز (1381)، گزیده اسناد جنگ جهانی دوم در ایران، تهران: اطلاعات؛ و کریمی، علی (1394)، از زمهریر سیبری تا بهشت سبز ایران، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
[9] پایگاه خبری بهار(1391)، 13 خرداد، «شهرهای ممنوع برای اقامت و تحصیل افغانها» http://baharnews.ir/news/2756/
[10]UNHCR [United Nations High Commissioner for refugees] (2020). “Operation: Islamic Republic of Iran” (Retrieved 30 November 2020 https://reporting.unhcr.org/node/2527?y=2020#year)
[11] هیات وزیران (1395)، 8 اردیبهشت «اصلاح آیین نامه نحوه آموزش اتباع خارجی در ایران» http://cabinetoffice.ir/fa/news/192/
[12] مجلس شورای اسلامی (1399) “قانون بودجه سال 99 کل کشور”.