حضور تعداد قابل توجهی از فارغ التحصیلان دانشگاه های برتر کشور و دانشجویان ایرانی ساکن خارج در سانحه هواپیمای اوکراینی موجی از تاسف را در میان اقشار مختلف جامعه به پدید آورد. بی شک فقدان گروهی از ارزشمند ترین سرمایه های انسانی کشور بسیار حزن انگیز و قابل تامل است. اما هدف از این یادداشت کوتاه، تحلیل این موضوع از دریچه ای دیگر است.
هر از چند گاه موضوع مهاجرت و یا فقدان فرهیختگان و سرمایه های علمی، ورزشی و فرهنگی در جامعه و رسانه های اجتماعی خبرساز شده و به تیتر اول اخبار تبدیل می شود. درگذشت “مریم میرزاخانی” یکی از مثالهای بارز این موضوع در چند سال اخیر می باشد. اما متاسفانه، هر بار پس از تهییج افکار عمومی پیرامون مهاجرت فرهیختگان، این موضوع بدون بررسی همه جانبه و ختم شدن به یک راهکار و اقدام مشخص در کشور، به دست فراموشی سپرده می شود تا زمان بروز یک حادثه ناگوار مجدد و یا مهاجرت بخشی از فرهیختگان کشور. ناگفته پیداست که این رویکرد احساسی نسبت به پدیده مهاجرت بعنوان یکی از بارزترین مسائل اجتماعی امروز ایران که بیشتر از جنس تاسف و مرثیه خوانی است، خود جای تاسف بیشتری دارد! چرا که در بلند مدت نه تنها این اظهار تاسف کارکرد خود را از دست می دهد، بلکه بنوعی به ترویج فرهنگ بی عملی در جامعه نیز دامن می زند. لذا پیش از پیشنهاد هر گونه راهکاری پیرامون مساله مهاجرت سرمایه های انسانی در کشور، نیاز به یک تبیین واقع بینانه از این پدیده در ایران و جهان است. بر همین اساس توجه به چند نکته کلیدی در این زمینه ضروری است.
نکته اول اینکه مهاجرت بخصوص مهاجرتهای بین المللی بدل به امری بسیار متداول در جهان امروز شده است. چرا که تقریباً هیچ کشوری در جهان یافت نمی شود که باپدیده مهاجرت نیروی انسانی به خارج و یا ورود به داخل کشور خود مواجه نباشد و همه کشورها با درجات مختلفی از این پدیده مواجه هستند. اما وجه تمایز کشورها در زمینه مهاجرت، نوع مواجه آنها با موضوع و نحوه مدیریت آن است. واقعیت آن است که چنانچه برنامه و رویکرد منسجمی برای کنترل و مدیریت پدیده مهاجرت توسط نظام حکمرانی و جامعه ( فرستنده و گیرنده) وجود نداشته باشد، مهاجرت ورودی و خروجی هر دو تبدیل به بحران و چالش اساسی برای کشورها خواهد شد.
کشور آلمان، بعنوان یک کشور مهاجرپذیر بخصوص پس از بحران جهانی پناهجویان در سال 2015 میلادی را می توان یکی از مثالهای موفق در زمینه مدیریت پدیده مهاجرت ذکر نمود. این کشور پس از باز نمودن مرزهای خود، با سیل عظیمی از مهاجران ورودی به داخل کشور خود روبرو شد. اما نکته حائز اهمیت این است که این کشور به مدد سازمانهای تخصصی خود در حوزه مطالعات و مدیریت مهاجرت با امکانات تخصصی و بودجه های کافی، نه تنها این تهدید را پشت سر گذاشته بلکه آن را تبدیل به یکی از فرصتهای مهم برای تقویت بنیه اقتصادی و صنعتی خود نموده است. سالها پیش از بحران سال 2015، طبق پیش بینی ها، کشور آلمان مواجه با کمبود نیروی انسانی بواسطه چالشهای جمعیتی بود که با بروز بحران پناهجویی و مدیریت آن، در حال حاضر توانسته بخشی عمده ای از کمبود نیروی انسانی خود را از طریق مهاجران ورودی جبران کند. آمار اخیر وزارت کار این کشور مبنی بر سهم اشتغال مهاجران در بازار کار این کشور موید این موضوع است. نقش بی بدیل نهادهای مطالعاتی و اجرایی آلمان در زمینه مدیریت مهاجرت یکی از رازهای موفقیت این کشور است. اما در مقابل، کشوری همچون یونان مثالی ناموفق در زمینه مدیریت مهاجران ورودی است که نه تنها از این ظرفیت بهره برداری نکرده است بلکه با بحران بسیار اساسی نیز روبرو است. در زمینه بهره گیری از مهاجران تحصیلکرده و فرهیخته، کشورهایی همچون کانادا و استرالیا از مثالهای بسیار موفق در زمینه مدیریت و بهره برداری از سرمایه های انسانی دیگر کشورها هستند. در مقابل آنها، کشور ایتالیا بعنوان یک کشور کاملاً ناموفق در زمینه مدیریت استعدادهای برتر ورودی به این کشور شناخته می شود.
مدیریت مهاجرت در کشورهای مهاجر فرست نیز از همین رویه تبعیت می کند. کشورهای چین و هند که نرخ خروج بالای دانشجو و فارغ التحصیل به خارج از کشور دارند، با مدیریت جریان خروجی سرمایه های انسانی، این بحران را به فرصتی برای انتقال دانش و فناوری روز دنیا به داخل تبدیل کرده اند. این کشورها بخصوص با تمرکز بر حفظ پل ارتباطی با مهاجران خروجی و یا بازگشت مجدد آنها از طریق برنامه های منسجم سازمانهای تخصصی مهاجرت، تجربه بسیار موفقی را در این زمینه رقم زده اند. دیگر کشورهای مهاجرفرست همانند مصر، مکزیک و پاکستان که عمدتاً اعزام کننده نیروی کار با مهارت کم و متوسط به خارج هستند، از فرصتهای اقتصادی مهاجران خروجی بویژه بازگشت وجوه ارسالی مهاجران به داخل کشور بهره می برند.
نکته دوم اینکه با نگاه واقع بینانه به موضوع مهاجرت، متوجه خواهیم شد که کشوری همچون ایران که با انباشت سرمایه های عظیم سرمایه های انسانی مخصوصاً در دو دهه اخیر روبروست، بطور طبیعی با پدیده خروج بخشی از این حجم نیروی انسانی انباشته مواجه بوده و خواهد بود. چرا که تا زمانیکه ظرفیت جذب و بکارگیری کامل این حجم از نیروی انسانی در داخل کشور مهیا نباشد، یا ما با هدر رفت سرمایه انسانی در داخل روبرو خواهیم شد و یا بخشی بر اثر فشارهای اقتصادی و اجتماعی از کشور خارج خواهند شد. هر چند که در این بین تغییر سبک زندگی در قرن 21 و میل به جابجایی تحصیلی و تجربه زندگی در خارج در میان نسل جوان در سرتاسر دنیا افزایش چشمگیری یافته است و جامعه جوان ایران نیز از این پدیده جهانی تاثیر بسزایی گرفته است. اما نکته حائز توجه این است که فارغ از کمیت و کیفیت خروج سرمایه های انسانی از کشور، جامعه و سیستم حکمرانی کشور چه ظرفیت سازی در زمینه مدیریت مهاجرت در کشور صورت داده است؟ متاسفانه پاسخ این سوال، خیلی روشن و دلگرم کننده نیست. در واقع رویکرد جامعه و نظام حکمرانی بیشتر برخاسته از احساس تاسف و خسران ناشی از خروج سرمایه های انسانی بوده است تا اینکه یک رویکرد عملگرایانه منطبق بر واقعیات باشد. رویکرد جامعه ایرانی نسبت به پدیده مهاجرت در بیشتر مواقع صرفاً به ابراز تاسف، انفعال و حتی در مواقعی تشویق مهاجران به عدم بازگشت و یا اینکه حداقل استقبال گرمی از مهاجران بازگشتی خود نکرده است. رویکرد انفعالی در زمینه مهاجرت در سیستم حکمرانی کشور با شدت بیشتری قابل مشاهده است. برای تایید این انفعال صرفاً اشاره به این موارد کفایت می کند که ما متاسفانه در کشور هیچ نهاد تخصصی، مرکز آموزشی و پژوهشی، اندیشکده و هیچ ردیف بودجه ویژه مدیریت و حکمرانی مهاجرت در کشور نداریم. متاسفانه لایحه ارسالی وزارت کشور به هیأت دولت نیز در زمینه تاسیس “سازمان ملی مهاجرت” صرفاً ناظر به ساماندهی حضور اتباع غیر ایرانی در داخل کشور است. فعالیتهای “رصدخانه مهاجرت ایران” نیز با تعداد همکاران حرفه ای زیر انگشتان یک دست به هیچ وجه کفایت پایش روندهای مهاجرتی در کشوری با جمعیت بیش از 80 مییلون نفر را ندارد. حال آنکه هر وقت سیستم حکمرانی کشور، بشکل فعالانه و منسجم در زمینه مدیریت سرمایه های انسانی کشور برنامه ریزی و اقدام کرده است، نتایج بشکل خیره کننده ای مثبت و امیدوار کننده بوده است. برای مثال، علی رغم اینکه رتبه و جایگاه کلی ایران در “شاخص جهانی رقابت پذیری استعداد” خیلی خوشحال کننده نیست اما راه اندازی و فعالیت “بنیاد ملی نخبگان” در طول یک دهه گذشته باعث شده است که بهترین رتبه زیر شاخص عملکردی ایران در این شاخص، مربوط به “نگهداشت استعداد” باشد که تا حد زیادی در ارتباط با وجود چنین نهادی در کشور است و بخوبی نشان می دهد که هر زمان در کشور فعالیت منسجمی در این مقیاس انجام شود، نتایج آن در شاخص های عملکرد ملی و بین المللی بوضوح قابل مشاهده خواهد بود. مثال دیگر، برنامه “همکاری با متخصصان ایرانی غیر مقیم” معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در زمینه تسهیل بازگشت متخصصان ایرانی است که با حمایت از 1400 فارغ التحصیل ایرانی بازگشته از دانشگاه های برتر دنیا در طول چهار سال گذشته، یک رکورد مثال زدنی در لیگ کشورهای در حال توسعه است.
لذا نکته کلیدی و پایانی این است که با در نظر گرفتن اهمیت و شدت روزافزون موضوع مهاجرت در کشور و دنیا، اول از همه ما نیازمند یک تغییر رویکرد اساسی در کشور نسبت به موضوع مهاجرت بخصوص فاصله گرفتن از زاویه دید احساسی و خسرانی هستیم. دوم اینکه نیازمند شکل دادن نهادهای تخصصی در زمینه مدیریت مهاجرت های خروجی-بازگشتی و همچنین تقویت برنامه های پشتیبان در این حوزه در کشور می باشیم. در چنین شرایطی می توان امیدوار بود که روزی بجای تاسف زایدالوصف به مهاجرت سرمایه های انسانی کشور، شاهد بهره مندی از ظرفیتها و مزایای مهاجرت در کشور همانند سایر کشورهای جهان باشیم.
نویسنده: دکتر بهرام صلواتی- مدیر رصد خانه مهاجرت ایران ( پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف)
منتشر شده در: پرونده ویژه مهاجرت شماره 347 هفته نامه تجارت فردا